تمام زندگي ما به خودي خود تريلر جالبي است، كافي است خوب به آن نگاه كنيم و سكانس مهمي را در آن بگيريم و پشت سر هم بگذاريم. فرهادي در زندگي ما همين كار را مي كند و مكان را با شرايط تطبيق مي دهد تا ما هيجان زده، خندان و متنفر باشيم. بيشتر داستانهايي …
منبع :
نقد فيلم قهرمان – همه دروغ ميگويند
نقد فيلم قهرمان – همه دروغ ميگويند https://ijmarket.com/blog/نقد-فيلم-قهرمان-همه-دروغ-ميگويند/ ايجي ماركت Thu, 28 Oct 2021 12:18:11 0000 فيلم و هنر https://ijmarket.com/blog/نقد-فيلم-قهرمان-همه-دروغ-ميگويند/
تمام زندگي ما به خودي خود تريلر جالبي است، كافي است خوب به آن نگاه كنيم و سكانس مهمي را در آن بگيريم و پشت سر هم بگذاريم. فرهادي در زندگي ما همين كار را مي كند و مكان را با شرايط تطبيق مي دهد تا ما هيجان زده، خندان و متنفر باشيم. بيشتر داستانهايي …
منبع :
نقد فيلم قهرمان – همه دروغ ميگويند
تمام زندگي ما به خودي خود تريلر جالبي است، كافي است خوب به آن نگاه كنيم و سكانس مهمي را در آن بگيريم و پشت سر هم بگذاريم. فرهادي در زندگي ما همين كار را مي كند و مكان را با شرايط تطبيق مي دهد تا ما هيجان زده، خندان و متنفر باشيم. بيشتر داستانهايي كه او نشان ميدهد محدود به فضا نيستند و ميتوانند در هر جايي اتفاق بيفتند، بنابراين او دو فيلم خود را در خارج از كشور ساخته است و هرگز از آب به آن آب نقل مكان نكرده است. فرهادي به داستان هايش درباره دروغگو و «قهرمان» ادامه مي دهد و ما را بيشتر با چيزهاي رايج بين خودمان آشنا مي كند. در واقع، او شهادت مي دهد كه هيچ كس، حتي مردان قدرتمند، دروغ نمي گويند.
قهرمان در سكوت خبري كامل ساخته شده و چند تريلر از آن بيرون آمده است. البته با حضور اين فيلم در جشنواره كن و انتشار مطالعات متعدد درباره اين فيلم، راز فيلم جديد فرهادي بيشتر برملا شد. فرهادي پس از فيلم «همه مي دانند» به وطن بازگشت و با بازيگران ايراني فيلمي ساخت. داستاني كه او مي گويد نه تنها در ايران امكان پذير است، بلكه خوبي اش اين است كه در دوران جانشيني اش از فرهنگ و هنر ايراني به خوبي استفاده مي كند.
فرهادي قصه گوي خوبي است، گاهي فكر مي كنم اگر به جاي كارگرداني سينما مي رفت رمان بنويسد چه مي شد. آيا او ميتواند مانند فيلمهايش رمانهاي جذابي بسازد يا ميتواند داستانها را از طريق عكس تعريف كند؟ من هنوز جواب اين سوال را نمي دانم، اما يك چيز را خوب مي دانم كه فيلمنامه ها داستان هاي عالي هستند كه مي توانند به راحتي در زندگي ما اتفاق بيفتند.
Movie Hero مستقيم شروع مي شود و ادامه مي دهد. داستان پيچيده نيست و همه چيز امن و مطمئن به نظر مي رسد. بيننده اما هميشه منتظر است تا گره وارد داستان شود و جهان و زمان را به حركت درآورد. قهرمان به عنوان يك زندگي خوب ادامه مي دهد كه به سرعت با يك گره كوچك شروع به شكستن مي كند و وقتي اولين دومينوي سقوط مي كند، ساير دومينوها نيز حركت مي كنند. داستان مانند غذايي است كه هر چقدر هم در مورد آن بحث شود، مي توان براي بهتر شدن آن اقدام كرد.
اين فيلم داستان يك زنداني مالي را روايت مي كند كه شريك زندگي اش كيسه اي پر از سكه هاي طلا را بيرون از زندان پيدا كرده و مي خواهند سكه ها را بفروشند تا گواهي آزادي زنداني را بخرند. زنداني اما (با بازي امير جديدي) شبيه آدم پاكي است و دلش راضي به اين نيست و نمي داند بايد چه كند…
اگر اسير بوديم چه مي كرديم؟ اگر كليد آزادي را داشتيم، چه ميكرديم؟ متن راه را به ما نشان مي دهد و آن را به جلو مي برد. اين به ما مي گويد كه مرز بين خوب و بد چقدر باريك است و چگونه اطرافيان ما مي توانند از فرشي به عرش و بالعكس حركت كنند. پيام فيلم فرهادي بسيار ساده و عميق است. داستان «قهرمان» او مي تواند با مخاطبان گسترده سينما همراه شود و برخي از ديالوگ ها و قاب هاي منحصر به فرد او مي تواند مخاطبان خاصي را جذب فيلم كند.
در دنباله اول فيلم، امير جديدي از پلههاي زيادي در ميان انبوه سنگهاي ساختماني بالا ميرود و پيچيدگي زندگي او در ابتداي كار نمادين نمادين است. مردي كه از اين پله ها بالا مي رود و بالا مي رود، ساختارهاي پيچيده اطرافش ناقص است. بعد از اين همه صعود، او بايد به پايين برود و سقوط كند. عروج و سقوط او آني است، همانطور كه همه ما مي توانيم در يك لحظه از عرش به فرش برسيم.
در طول فيلم، او مانند آونگي باقي مي ماند كه به جلو و عقب رانده شده و با يكديگر بالا و پايين مي روند. جان اين اسير به نام رحيم در دست او و دست عده اي نيست كه او را تمام كنند. تنها تصميماتي كه گرفت، تصميماتي بود كه زندگي اش را تباه كرد. وقتي جلوي زندان وارد كار مي شود و وقتي با كيسه اي پر از سكه طلا روبروست.
امير جديدي در اين فيلم نقشي كاملاً متفاوت از هر فيلم ديگري كه اكنون در او ديده ايم بر جاي مي گذارد. او امير جديد است كه با كمك كارگردان او را ربوده و به معناي واقعي كلمه با خوش شانسي همراهي مي كند كه توانسته راه كار خود را در اين راه در پيش بگيرد. جديدي حالا مي تواند كارنامه درخشان تري از او به جا بگذارد و ديگر به فيلم هايي مثل «قانون مورفي» فكر نكند و به شهاب حسيني، آينده سينماي ايران بپردازد.
ما در مقابل رحيم حكم وام گيرنده را داريم كه محسن تنابنده شامل آن مي شود. شخصيتي كه به نظر مي رسد شخصيت اشتباه داستان باشد اما بيش از هر داستان ديگري داستان واقعي را روايت مي كند. او مردي توانا و شجاع بود، اما از بدترين زمان، اكنون شبيه يك دشمن به نظر مي رسد. او مردي است كه به خاطر مردمش جان خود را از دست داده و اكنون در تلاش است خود را اصلاح كند.
دخترش با بازي سارينا فرهادي كه حالا بزرگ شده و احتمالاً به لطف پدر و البته استعدادش مي تواند آينده درخشاني در سينما داشته باشد. اين نشان دهنده نسل جوان امروز است. توليد مكالمه و پيشرفت كسب و كار آن از طريق رسانه هاي اجتماعي. نسل هم عصبانيتش را آنجا خالي مي كند و در واقع آرام است.
اين فيلم درام سياسي زيادي دارد. از تبديل زندانيان به رحيم پس از انجام مصاحبه و تشكر از روساي زندان ها تا استانداري كه با ريش و جمعي از مقامات دولتي به قول خود عمل نمي كند و قصد دارد موهاي ما را بكشد. «در اين فيلم يك ديالوگ طلايي وجود دارد كه در آن راننده تاكسي، بزرگتر از غنچه هاي فيلم، رو به پسر كوچكترش مي كند و مي گويد: «درد است كه دنيا در دست توست». فرهادي بازي سياسي خود را در همين ديالوگ مي زند و وارد اين بازي بسيار كثيف نمي شود؛ اما در ادامه فيلم يكي يكي منابعي وجود دارد.
اولين فيلم قهرمان، آثار فرهادي در شبكه هاي اجتماعي باز مي شود. اين نشان مي دهد كه شبكه هاي اجتماعي به بخشي جدايي ناپذير از زندگي ما انسان ها تبديل شده اند. اساساً معتقدم فيلمي كه در دنياي امروز ساخته مي شود و شبكه واقعي هيچ نقشي ندارد، خودش را از واقعيت منحرف كرده است. در دنيايي كه بيش از يك ميليارد نفر در رسانه هاي اجتماعي زندگي مي كنند، قدرت و نفوذ آنها غيرقابل انكار است. مغز ريز زنگ زده، شناي پروانه و ديگر فعاليت هايي است كه تصوير اين شبكه هاي اجتماعي را تا حدودي منعكس مي كند و فرهي نيز با لذت خاصي به موضوع مي پردازد.
در دنيايي كه مي توانيد يك قهرمان بسازيد و يك قهرمان را از طريق رسانه هاي اجتماعي نابود كنيد، مرز بين درست و غلط دقيقا چيست؟ موقعيت در تيم هاي اين انجمن ها مي تواند دست به دست هم داده و بالاترين سطح مقامات دولتي را توليد كند. رحيم در اين دنيا و با اينكه ديگر با اين شبكه هاي اجتماعي آشنا نيست، مورد ضرب و شتم آنها قرار مي گيرد. او نمي داند چگونه در اين كليپ هاي به اشتراك گذاشته شده تلافي كند و نحوه قرار دادن آنها در مقابل او باعث مي شود غيرت او رشد كند.
رحيم ابتدا به پول فكر مي كند، سپس به پول مي انديشد و به آزادي خود مي انديشد و زماني كه زندگي اش به هم مي ريزد، تنها به شهرت خود مي انديشد. در نهايت به هيچ كدام از اينها اهميت نمي دهد و به خانواده، از دست دادن پدر و شهرتش فكر مي كند. اهميت و ارزش خانواده در فيلم هاي فرهادي هميشه قابل توجه بوده و اين بار بيش از هر زمان ديگري به نمايش گذاشته شده است.
شخصيت اصلي داستان شگفت انگيز و جالبي را روايت مي كند و مي تواند به بيننده برسد. اتفاقات پيچيده اي كه در طول داستان فيلم رخ مي دهد، فيلمنامه را به سمتي سوق مي دهد كه بيننده نمي تواند زياد فكر كند. خبري از همسر رحيم نيست و از چشم او و خواهرش و خانواده خواهرش به ماجرا نگاه مي كنيم. اعضاي اين خانواده و عشق جديد او تنها همسران دلسوز هستند كه مانند او نمي دانند بايد با چالش هاي پيش آمده كنار بيايند. كوچولوها هم گيج مي شوند كه برادرزاده رحيم از عمويش مي پرسد كه زندان چگونه است، چيزي جز سكوت.
دروغ تا به حال ستون فيلم هاي فرهادي بوده است و او در تمام آثارش به ما نشان مي دهد كه دروغ هاي ساده و ساده «ناگفتني» چقدر مي توانند زندگي مردم را تغيير دهند. او در «قهرمان» مانند فيلمهاي قبلياش نقاشي تكراري ميكشد، با چرخشي كه اين بار داستان مستقيمتر از هميشه و بهطور مستقيم متمركز شده است.
«قهرمان» فيلم فرهادي تكه اي از زندگي قهرمان بزرگي است كه شنل و ماسك و چشم بند ندارد. ابرقهرمان فيلم او مرد ساده اي است كه ميله سادگي اش را مي خورد. اطرافيانش با او بازي مي كنند و او نمي داند چگونه در اين بازي كثيف نقش ايفا كند. اين ابرقهرمان با ابراز خشم از مسير زندگي منحرف مي شود و با سخنان دشمنش به راه راست باز مي گردد. اينجا سفيد يا سياه نيست و همه خاكستري هستند و همه دروغ مي گويند.
بيشتر بخوانيد:
منبع :
نقد فيلم قهرمان – همه دروغ ميگويند