دولت اشرف غني هيچ مشروعيتي نداشت زيرا دولت افغانستان پشت حمله سال جاري آمريكا و ناتو و تنظيمات كنفرانس بن بود. اگرچه آنها سعي كردند انتخابات آينده را مشروعيت بخشند ، اما درگيري هاي بعدي به ويژه بين اشرف غني و عبدالله عبدالله به شدت آسيب ديد. فساد و نقص جايي براي كارآمدي باقي نگذاشته …
سه پايه شكست، غني افتاد https://titr-news.ir/2021/08/سه-پايه-شكست،-غني-افتاد/ تيتر نيوز Fri, 20 Aug 2021 23:12:55 0000 بين الملل https://titr-news.ir/2021/08/سه-پايه-شكست،-غني-افتاد/ دولت اشرف غني هيچ مشروعيتي نداشت زيرا دولت افغانستان پشت حمله سال جاري آمريكا و ناتو و تنظيمات كنفرانس بن بود. اگرچه آنها سعي كردند انتخابات آينده را مشروعيت بخشند ، اما درگيري هاي بعدي به ويژه بين اشرف غني و عبدالله عبدالله به شدت آسيب ديد. فساد و نقص جايي براي كارآمدي باقي نگذاشته …
دولت اشرف غني هيچ مشروعيتي نداشت زيرا دولت افغانستان پشت حمله سال جاري آمريكا و ناتو و تنظيمات كنفرانس بن بود. اگرچه آنها سعي كردند انتخابات آينده را مشروعيت بخشند ، اما درگيري هاي بعدي به ويژه بين اشرف غني و عبدالله عبدالله به شدت آسيب ديد. فساد و نقص جايي براي كارآمدي باقي نگذاشته است و مردم مي توانند آن را بپذيرند ، كافي است كه 35 ميليون رئيس جمهور اين كشور با 935،000 راي در قدرت بودند!
به گزارش تيتر نيوز ، مهرداد كهدير در يادداشتي عصر ايران “در روزهاي منتهي به سقوط كابل و سرنگوني محمد اشرف غني رئيس جمهور افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت ، اين س arال مطرح شد كه چرا اين اتفاق افتاده است. آيا ايالات متحده مقصر بود يا مردم افغانستان اين را ديدند؟ براي خودشان؟ “طبيعت و سرنوشت افغانستان اين است و آنچه در اين 20 سال نشان داده شد تبليغات يا تعلق به اقليت اين سرزمين بوده است و دنياي واقعي جدا از فضاي مجازي و موارد مشابه است. من همچنين مي خواستم به هر مورد 30 مورد بپردازم انجام دادن.
علاوه بر آنها ، اما اگر بخواهيم آن را به زبان ساده توضيح دهيم ، مي توانيم بگوييم كه هر دولتي بر سه ستون استوار است و تا زماني كه اين سه ستون ايجاد شود ، اين دولت پايدار است. شرق و غرب و زمين و آسمان ندارد.
با اين حال ، هنگامي كه هر يك از اين سه ستون ضعيف مي شوند ، خطر وجود دارد در اين ساختار ، و گاهي اوقات آنها ضعف يك ستون را با تقويت ستون ديگر جبران مي كنند ، اما اين نيز تعادل را بر هم مي زند و بهتر است. سه قوي اساس همان اندازه. اين سه ركن هستند: مشروعيت ، كارآمدي و پذيرش مردمي.
مشروعيت يعني منبع و منشأ خلقت چيست؟ آيا اين نتيجه كودتا است يا انقلاب مردمي؟ اشغال خارجي يا مبارزه آزادي؟ استعداد نيز به متخصصان واگذار مي شود و لزوماً به وفاداران و اقوام واگذار نمي شود. استقبال عمومي در جهان امروز نيز با اقدامي به نام انتخابات سنجيده مي شود. با اين فرمول ، اكثر سياست هاي دولت قابل بررسي است.
به عنوان مثال رژيم شاه با بحران مشروعيت روبرو است. كودتاي سوم اسفند 1299 مشروعيت نداشت ، نه اعلام تغيير سلطنت از قاجار به پهلواني ، نه كودتاي 25 شهريور 1320 و نه كودتاي 28 مرداد 1332. بنابراين آن پايه ضعيف شد. انتخابات واقعي در برخي حوزه ها و حوزه هاي انتخابيه برگزار نمي شد. بنابراين ، تنها پايگاه باقيمانده به طور طبيعي م effectiveثر بود و شاه تلاشهاي ويژه اي براي تربيت و جذب متخصصان براي تقويت اين پايگاه و مدرن سازي ايران انجام داد و ضعف دو پايگاه ديگر را جبران كرد. اين امر در دهه 1940 با كمك دكتر عليخاني در وزارت اقتصاد و رضا نيازمند در صنعت اتفاق افتاد ، اما كافي نبود زيرا كمبود مشروعيت و دموكراسي را پر نكرد و در اوايل دهه 50. با نفت درآمد غني ، فساد به يك جنگ مcaثر تبديل شد.
مثال ديگر اتحاد جماهير شوروي است كه مشروعيت آن ريشه در انقلاب 1917 دارد. با اين حال ، ديدگاه ايدئولوژيك و اصرار رهبران احزاب ، كه صنعت نظامي و رقابت تسليحاتي با ايالات متحده را مي ديدند ، م effectivenessثر بود و دموكراسي وجود نداشت. واضح است كه اين امر را نمي توان با يك پايگاه واحد تداوم بخشيد. بنابراين سقوط كرد.
اگر دولتهاي صنعتي و دموكراتيك غربي سقوط نكنند و خود را در مشكل نبينند ، يك دليل واضح وجود دارد: زيرا هر سه ستون قوي هستند. آنها هر سال با انتخابات مشروعيت خود را تمديد مي كنند ، از دموكراسي مورد قبول مردم آسيبي نمي بينند و اين بنياد را دائماً با استفاده از كارآمدي و تخصص تقويت مي كنند.
اكنون به قسمتي مي رسيم كه در مورد حد وسط صحبت مي كنيم. دولت اشرف غني هيچ مشروعيتي نداشت زيرا دولت افغانستان پشت تهاجم سال جاري آمريكا و ناتو و تنظيمات كنفرانس بن بود. اگرچه آنها سعي كردند انتخابات آينده را مشروعيت بخشند ، اما درگيري هاي بعدي ، به ويژه بين اشرف غني و عبدالله عبدالله ، به شدت آسيب ديد.
فساد و نقص جايي براي كارآمدي باقي نگذاشت و مردم آن را بپذيرند ، كافي است كه رئيس جمهور 35 ميليون كشور با 935 هزار راي در قدرت بود!
توضيح ساده با اين سه ركن روشن است و فقط به افغانستان محدود نمي شود. تداوم و ثبات همه دولتها به قدرت اين سه ستون بستگي دارد: “مشروعيت ، كارآمدي و پذيرش مردمي”.
مشكل دولت ثروتمند اين است كه توان مالي آن را ندارد. براي مثال ، اگر بخواهد بحران مشروعيت را با تأكيد بر هويت اسلامي حل كند ، با طالبان چه مي كند؟ يا اگر فقط براي كارآيي ارزش قائل بود ، سيستم قبيله اي فرصتي به آن نمي داد و اگر براي پايگاه سوم ارزش قائل بود ، ابتدا بايد به رسوايي كلاهبرداري پاسخ مي داد.
دولت افغانستان سقوط كرد زيرا هر سه ستون ضعيف و شكسته بودند. اين قاعده در مورد دولت طالبان نيز صدق مي كند و آنها مي خواهند اساس مشروعيت را از نظر اسلام و هويت اسلامي و پذيرش مردم با پشتون هاي اكثريت تقويت كنند. اگر در جنگ افزارهاي چريكي و ساختماني و توسعه اي نباشند ، اين اثربخشي باقي مي ماند. در اين زمينه ، به نظر مي رسد آنها به تجربه و تخصص كارشناسان ترك به عنوان متحد اصلي بعدي اميدوار هستند.
اگر پشتونها براي مشروعيت به اندازه كافي قوي نيستند ، قطر و تركيه از نظر كارآيي و اعتقادات مذهبي آنقدر قوي نيستند كه مردم بتوانند آن را بپذيرند ، طالبان بدون قدرت دوام نمي آورند ، كه اين باعث تضعيف اين سه ستون مي شود. بياييد نگاهي به دولتهاي دولتهاي تاپايان بيندازيم و آنها را تحليل كنيم! »
انتهاي پيام